سلام عليكم
خيلي خوب و جالب بود.
دايي جون عباس گفته بودند كه شما داستان نويس ميشي؛ اما من باورم نميشد به اين زودي ها اين اتفاق بيفته!
ان شاءالله موفق باشي و روز به روز بهتر بنويسي.
حتماً از نظرات و نقدهاي ارزشمند دايي جون استفاده كن.
يا علي
سلام بر دوست عزيزم
خيلي باحال بود
پس هنوز هم شيطوني
سلام
به سفارش دايي امير عباست اومدم. قدرش رو بدون خيلي دوست داره.
داستان قشنگي بود موفق باشي
خيلي ذوق زده شدم.
هنوز نخوانده ام، فقط مرور كردم.
ديگر داري داستان نويس مي شوي عزيزم. مي داني كه خيلي بهت اميد دارم.
پريشب بود تو چت به سيد كميل مي گفتم:« اين خواهر زاده من نويسنده بزرگي مي شود.» بهش گفتم:« ببين من كي گفتم!»
خدا خوشحالت كند كه دايي را خوشحال كردي.
دعا هم فراموش نشود.
موفق باشيد.
ديگر داري داستام مي شوي عزيزم. مي داني كه خيلي بهت اميد دارم.
پريشب بود تو چت به سيد كميل مي گفتم: اين خواهر زاده من نويسنده بزرگي مي شود. بهش گفتم ببين من كي گفتم!
با سلام و احترام
ماجراي جالبي بود ، ان شا الله كه با بععله عروس خان جالب تر هم ميشه
انگشتر تو انگشت دست چپ كردن اين درد سر هارو هم داره ديگه
منتخب شدنتون رو تبريك مي گم و اميدوارم كه تو ماه رمضون من رو هم از دعاتون فراموش نكنيد
موفق و پيروز باشيد ، يا علي (ع)
سلام وادي اول حلول ماه پر از نور رمضان را تهنيت عرض ميكنم.جريان داستانت برام خيلي خيلي آشناستولي 1 مقدار شاخ و برگ دارهدر كل قدرت قلم تو در چيدن مناسب كلمات در كنار هم كم نظيرههمين طور ادامه بده تا داستايفسكي و ويكتور هوگو و ... را پس بزني.با با به ما هم 1 عنايت فرما