• وبلاگ : وادي
  • يادداشت : ماجراي خواستگاري براي دايي سهيل
  • نظرات : 0 خصوصي ، 14 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    خيلي ذوق زده شدم.

    هنوز نخوانده ام، فقط مرور كردم.

    ديگر داري داستام مي شوي عزيزم. مي داني كه خيلي بهت اميد دارم.

    پريشب بود تو چت به سيد كميل مي گفتم: اين خواهر زاده من نويسنده بزرگي مي شود. بهش گفتم ببين من كي گفتم!

    خدا خوشحالت كند كه دايي را خوشحال كردي.

    دعا هم فراموش نشود.

    موفق باشيد.